گرچه از ابتدای ورود کرونا به ایران قرنطینه از سوی دولت و نهادهای تصمیمگیر پذیرفته نشد اما هر کسی متناسب با شرایط زندگی رو به «در خانه ماندن» و قرنطینه خودخواسته آورد. در میان آنها کسانی که توان دورکاری داشتند و کودکان و نوجوانانی که در غیاب مدارس در خانه و تحت آموزش مجازی تحصیل کردهاند و تا بازگشایی دوباره آنها مجبور به ادامه این مسیرند، بیش از همه در معرض عادت به الگویی از زندگی به شیوه گریز از جمع قرار دارند. الگویی که تا پیش از ورود به آن سخت و ناممکن به نظر میرسید. دوری از «جمع»، ممنوعیت «در آغوش کشیدنها» و «دیدار تازه کردنها» یکی از موضوعاتی بود که بسیاری در آغاز «در خانه ماندن» نسبت به آن نگران بودند و حالا «بازگشت به زندگی عادی» و «حضور در اجتماع» آنها را بسیار نگران کرده است.
شاید بسیاری از آنهایی که دورکاری را تجربه کردهاند، احساس مشترکی نسبت به شنیدن این جمله داشته باشند: «از فردا باید به سر کار بازگردی.» جملهای کوتاه اما پر معنا. معنای اصلی این جمله این است که باید از فردا کمی زودتر از خواب بیدار شوید، لباس فرم یا رسمی بپوشید، تخت خواب را ترک کنید، فشار آدمها را در اتوبوس و مترو تحمل کنید و تازه وارد مرحله سختتر یعنی چالش با مدیر و رئیس و سایر همکاران شوید. از همینرو است که برای بسیاری از افرادی که کار کردن از خانه را تجربه کردهاند پذیرش بازگشت به محیط کار بسیار سختتر از کسانی خواهد بود که فقط مدتی را از کار بیکار بودهاند. در این میان اما سختترین بازگشت شاید متعلق به کودکانی باشد که در این دوران شیوع کرونا که مدارس، مراکز آموزشی و حتی مهدهای کودک تعطیل شده، بیشترین وابستگی را به خانه، کانون امن آنها و والدین خود پیدا کردهاند. وابستگیای که شاید بازگشت برخی از آنها به محیط جامعه را سخت کرده باشد و بعد از پایان یافتن دوران خانهنشینی و تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی حالا باید با چالش حضور در اجتماع روبهرو شوند. اجتماعی که بیشترین سطح از تنش را برای آنها به همراه دارد و لغزشی در مسیر درست میتواند آنها را راه اصلی منحرف کند. البته هرچند قرنطینه و در خانه ماندن چندان معنا و مفهومی در ایران ندارد و زندگی به دستور ستاد ملی مبارزه با کرونا چند ماهی است که به حالت عادی خود بازگشته اما با این حال تغییر الگوی زندگی یکی از چالشهایی بوده که بسیاری از مردم با آن روبهرو شدهاند و هنوز هم کودکان و نوجوانانی که چند ماهی است از اجتماع مختص به خودشان دور بودهاند، در معرض این چالش و استرس ورود به اجتماع قرار دارند.
لیلا جعفری، روانشناس درباره وابستگی به خانه در دوران قرنطینه و چالشهایی تغییر این الگو به خصوص برای کودکان و تاثیری که روی رفتار آنها خواهد گذاشت به «ابتکار» میگوید: «از لحاظ روانشناختی کلمه وابستگی بار مثبتی ندارد و بهتر است که آدمها روی دلبستگیهای خود تمرکز کنند. وابستگی که به دنبال خود چسبندگی میآورد میتواند هم در شکلگیری شخصیت کودکان و هم در آینده مضر باشد. کودکانی که وابسته هستند معمولا الگویی از والدینشان میگیرند که در آن نیز چسبندگی و وابستگی وجود دارد. به عبارت دیگر، اگر در الگوی تربیت والدین این کودکان جستوجو کنیم، خواهیم دید که چسبندگی و دلبستگیهای ناایمنی نسبت به کودک در والدین وجود دارد که روی کودکان تاثیر میگذارد.» او ادامه میدهد: «حالا با این پیشفرض ما وارد دوران قرنطینه یا دورانی شدهایم که به طور ناخواسته زمان برقراری ارتباط با اعضای خانواده افزایش یافته است و کودکان زمان بیشتری را در کنار خانوادهشان سپری میکنند و والدین وسواسی و آنهایی که نگرانیهای بسیاری دارند و اضطرابی هستند، در این دوران ناخودآگاه هم از بودن کنار فرزندانشان لذت میبرند و هم به دلیل قطع شدن چرخه طبیعی روزمرگی دچار اضطراب و نگرانی میشوند. یعنی ما به صورت توامان احساسات مثبت و منفی را در والدین شاهد هستیم. احساساتی که به بچهها نیز منتقل میشود. اگر از قبل والدین و کودکان چسبندگی و وابستگی را که نوع معیوبی از دلبستگی محسوب میشود داشته باشند، در دوران قرنطینه تشدید مییابد. اتفاقی که گریزناپذیر است و نمیتوان از آن جلوگیری کرد.»
او گرچه تشدید شدن احساس وابستگی والدین به کودکان را امری اجتنابناپذیر در دوران قرنطینه میداند اما توصیه میکند تا برای اصلاح این الگوی معیوب هم در خود و هم در فرزندانشان اقدام کنند.
اما با جمعگریز شدن و عادت به خانه کودکان چه کنیم؟ این روانشناس دراینباره میگوید: «به کودکان نباید خیلی متفاوتتر از بزرگترها نگریست. همانطور که در بسیاری از بزرگترها به خصوص آنهایی که در این ایام دورکاری را تجربه کردهاند ممکن است حس جمعگریزی و بازگشت به فضای عمومی و محیط کار پدید آمده باشد، ممکن است کودکان نیز دچار این حس شوند.» او ادامه میدهد: «از آنجا که کودکان احساسات شفاف، ساده و قابل خوانش دارند، گمان میبریم که تفاوت بسیاری با افراد بالغ دارند. در حالی که کودکان نیز مانند بزرگترها به الگوها عادت میکنند و خارج شدن از یک الگو و وارد شدن به الگوی جدیدی سختیهای خود را دارد.» این رواشناس میافزاید: «بنابراین بازگشت به الگوی زندگی اجتماعی پیش از کرونا نیازمند زمان است. ممکن است کودکان پس از بازگشایی مدارس و مهدکودکها کمی در مواجهه با خروج از خانه دچار مشکل شوند و برای خروج از خانه با والدین لجباری کنند اما این موضوع امری نیست که دوام داشته باشد و دوباره با گذشت زمان به الگوی جدید عادت خواهند کرد.»
اما چطور میتوان پذیرش بازگشت به روال گذشته زندگی را برای کودکان آسانتر کرد و دوره زمانی ما بین خروج از قرنطینه و بازگشت به زندگی عادی را کوتاهتر کرد؟ لیلا جعفری دراینباره میگوید: «والدین میتوانند با استفاده از تکنولوژیهای نو از جمله برقراری تماس تصویری با اعضای دیگر خانواده، آشنایان و دوستان، ارتباط کودکان با جمع را حفظ کنند و به آنها توضیح دهند که این شرایط یک دوره کوتاه و موقت است که ما مجبور به طی کردن آن هستیم و بعد دوباره به حالت عادی زندگی باز خواهیم گشت.»
اما آیا این وابستگی فقط مختص به کودکان و والدین است یا میتواند بین سایر افراد خانواده و حتی بین یک فرد و حیوانات خانگی رخ دهد؟ این روانشناس در پاسخ به این سوال میگوید: «به طور کلی اگر بخواهیم که دلبستگی در انسانها را تعریف کنیم، باید به شکلگیری اولین علقههای دلبستگی و احساس تعلق نسبت به مادر یا بهتر است بگوییم مراقب یا مراقبین اصلیمان اشاره کنیم. این احساس تعلق و دلبستگی تفاوت بسیاری با حس مالکیت دارد. به عبارت دیگر احساس تعلق به فرد از آنجا نشات میگیرد که در ما این حس پدید میآید که ما در کنار مادر احساس امنیت داریم. کسی که پذیرای ما است و همیشه پاسخگو و در دسترس است. بنابراین این الگویی که بین ما و والدینمان یا مراقبین اصلی ما در دوران نوزادی شکل میگیرد بعدها تبدیل به الگویی میشود که در بیشتر روابط بین فردی ما جاری باشد و به روابط بین زوجین، خواهر و برادرها و حتی روابط افراد با حیوانات خانگیشان تسری پیدا کند.»
منبع : www.ebtekarnews.com/?newsid=155713
همرسانی خبر